۲۱:۳۳

خدای مهربون من

به دست زندانی سياسی آزاد بايد گردد

گاهی وقتا اینقدر دلم میگیره که شاید مرز بغض چشمهام هم شکسته میشه . هر وقت که دلم اونقدر میگیره که حتی خدا هم بهم بی محلی میکنه میرم تو سایت بی دل اینقدر میچرخم تا کمی آرامش پیدا کنم . اما امروز هرچقدر که گشت و گذار کردم تو سایت مهدی بی تاب و بی تاب تر شدم .

مادر یکی از عزیزام یا بهتر بگم تنها عزیزم تو بستر بیماری داره با مرگ و زندگی میجنگه .


نمیدونم دارم کافر میشم ، شایدم آدم .فقط میدونم خدا اینقدر بی رحم نیست که بخواد اونو از ما بگیره. نمیدونم اونقدر داغونم که حتی نوشتن هم تنهام گذاشته .
به نظر شما خدا کجاست ؟؟؟
کجا برم دردمو بهش بگم ؟؟؟
کجا ازش بخوام که با ما این کارو نکنه ؟
اصلا ازش بپرسم دست توی مرگ زندگی ؟
اصلا بپرسم ازش که این همه مردم میگن تو قادر مطلقی این همه که مردم میگن تو بخشنده و مهربان ترینی ببینم راست میگن یا نه تو که نمیخوای به بندت دروغ بگی ؟ میگی ؟
خدایا به من نگاه کن یک بنده خودتو ببین ، ببین چطور داره ازت باز خواست میکنه . ببین چطور داره تو رو سوال پیچ میکنه اگر راست میگی اگر تو خدایی قانون ، سرنوشت ، تقدیر یا هر چیز دیگی که میگی رو عوض کن خدایا اگر تشنه گرفتن جونی بیا جون من و بگیر . بیا و یک بار رحم کن به ما !

خدایا میبینی چطور ایمانم ضعیف شده ؟؟؟؟ خودت خواستی مگر من چقدر قدرت دارم که بخوای این همه منو امتحان کنی مگر من بازیچه دست تو هستم که بخوای اینقدر من و بالا پایین کنی . پدر مادر خودمو گرفتی حالا هم این . کجای عدل اللهی تو اینه ؟؟؟؟ این کجاش عدل ؟ این کجاش مساوات ؟؟؟

خدایا تو رو به خدایت قسم این بار به ما رحم کن فقط همین یک بار به خودت قسم هیچی از دنیات کم نمیشه ؟؟؟

نمیدونم خدایا اصلا کی این کلمه رو انداخت تو دهن من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا به هیچ استدلالی تو رو نمیتونم تصور کنم فقط تنها و تنها تو اعماق دلم اسمت زمزمه میشه هر لحظه و هر زمان .

خدایا من که چه بخوام چه نخوام تو رو عبادت میکنم . این کافی نیست که بخوای حرف بندت رو زمین نندازی ؟

خدای مهربون کمک کن .

هر کس این نوشته رو میخونه یک خدایی داره – با هر خدایی که میشناسینش و با هر زبانی که صداش میکنید برای عزیزم دعا کنید . دوستم میگفت خدا دلای شکسته رو جواب رد نمیده . خدایا این دل من و این تو .